متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجه است با ما سخنان بی حسیبت...
به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت...
عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند
مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت
تو برون خبر نداری که چه میرود ز عشقت
به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت
تو درخت خوب منظر همه میوهای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمیرسد به سیبت
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت...
نظرات شما عزیزان:
شاید جایی برای رفتن نداشته باشد …!پاسخ:چرا سر نزنم مصطفی جان؟ی کم درگیر کارام بودم وقت نمیکردم ب کسی سر بزنم