دنیای ما اندازه ی هم نیست
من عاشق بارون و گیتارم
من روزها تا ظهر میخوابم
من هر شبو تا صبح بیدارم
دنیای ما اندازه ی هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم
دنیای ما اندازه ی هم نیست
می بوسمت اما نمی مونم
تو دائم از آینده می پرسی
من حال فردامم نمی دونم
توو فکر یه آغوش محکم باش
آغوش این دیوونه محکم نیست
صد بار گفتم باز یادت رفت
دنیای ما اندازه ی هم نیست
نظرات شما عزیزان:
در دلم حس غریبی ست که یک مرغ مهاجر دارد
و چه اندوه عجیبی ست که در خلوت دل
یاد یک دوست نباشد که تو را غرق تماشا سازد .
دنیا اگر از زیبا رویان لبریز شود / ما پشت به دوستان قدیمی نکنیم
پاسخ:چشات زیبا میبینه