خسته...
خسته ام از ظلمت این سایه سار
خسته ام از این همه چشم انتظار
ای طلوع ناب هر ویرانکده
ای کلید قفل کور میکده
خسته ام از این تبار شب زده
خسته ام از مستی بی عربده با تو از تو قصه گفتم نازنین
در شب قصه نخفتم نازنین
با تو باید بگذرم از این سکوت
من تو را از تو شنفتم نازنین
ای طلوع ناب هر ویرانکده
ای کلید قفل کور میکده
خسته ام از این تبار شب زده
خسته ام از مستی بی عربده
باید از این اینه جاری شوم
من نباید در تو تکراری شوم
من به نه ! گفتن گذشتم از حصار
آه ! اگر دربند این آری! شوم
ای طلوع ناب هر ویرانکده
ای کلید قفل کور میکده
یغما گلرویی
نظرات شما عزیزان:
مهسا.تنها ![](/weblog/file/img/m.jpg)
![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت18:40---14 تير 1391
خسته ام از این همه چشم انتظار...![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(5).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(5).gif)