بابا بزرگ یادته گفتی :
بهشت یه رودخونه داره از عسل
یه رودخونه داره از شیر
یه رودخونه داره از عشق
بعد شروع کردی به زدن نی
اون روزا شیر و عسلی که گفتی رو متوجه شدم
اما
صدای رود خونه عشقت رو از نی زیبایی که می زدی شنیدم
بابا بزرگ یادته می گفتی :
خدا برات از آسمون شیرینی و شکلات می فرسته؟
بعد می گفتی برو بگرد، پیداش می کنی ؟!
.
.
حالا پیداش کردم م م م م ،
اما حیف تو نیستی ی ی ی ی ی ی
تا بهت بدم م م م م م م . . .
تقدیم به روح بابا بزرگ مهربونم
نظرات شما عزیزان: